شعر مدح و مناجات امام زمان (عج)

یا ولی الله

شِکوه ها دارم از ایمانی که نیست
کُشت من را چشمِ گریانی که نیست

آی مردم! یار را گم کرده ام
خیمه دارم در بیابانی که نیست

از عذاب بچهء نااهل خود
نوح شد سرگرم طوفانی که نیست

ای بزرگ خاندان! ما بی کسیم
خانه ها ویران شده خانی که نیست

جای من را بر کس دیگر مده
چون که می ترسم از الآنی که نیست

معنی ناز و ادای نوکرت
هرچه باشد جز پشیمانی که نیست

مورم و جاروکش این روضه ام
کار دارم با سلیمانی که نیست

چون که مجنون حسینم شیعه ام!
بی خیال هر مسلمانی که نیست

در میان سفرهء ارباب مان
بی رقیه خیر و احسانی که نیست

ناخنش افتاد و با زحمت کشید…
شانه بر موی پریشانی که نیست

گفت بابا؛ اینهمه تیزی سنگ
ردّ مُهرت روی پیشانی که نیست؟

آخرش با آن دهان خونی اش
بوسه زد بر جای دندانی که نیست

رضا دین پرور

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا