شعر مناجات با خدا

صدام کردی که باز، بی تاب باشم
تا با تو باز توی یک قاب باشم
تو گفتی که خوبه اینجایی اما
توو مهمونیت بده که خواب باشم

مثه بارون مثه دریایم امشب
دوسم داشتی که من اینجایم امشب
دلم با گریه آرامش گرفته
چه خوبه فارغ از دنیایم امشب

تموم خواهشام از جنس درده
ببین دنیا با این بنده ت چه کرده
می ترسم خب، نزار تنها بمونم
ببین شیطون داره دورم می گرده

گناه، دست دلم، باز کار داده
دلم دوره ز معراج السعاده
ببخشم، باز قصد توبه دارم
خدا جون می دونی که روم زیاده

اسیر خواهشای بی خودم من
گرفتاره جهان لابدم من
من اینجوری نبودم که میدونی
همونی که نمی خواستم شدم من

گناه، امید فردامو گرفته
نگاه رو به بالامو گرفته
هنوز اما نیافتادم چرا که
حسین جانِ تو دستامو گرفته

 حسن کردی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا