آرزومه بیام کربلا
چشامو می بندم سفر می کنم
میرم اونجا که آرزومه برم
چشامو که وا میکنم روبروم
نمی بینم اصلا چیزی جز حرم
حرم باز دوباره پر از زائره
هوای ضریح خوب نه , عالیه
نگا کن دوباره تو اون جمعیت
می بینی بازم … جای من خالیه
همه اومدن هیچکی جامونده نیست
ولی اونکه راهش ندادی منم
بازم میگم این رو به تو به خودم
که انگار تو اونجا زیادی منم
تو حق داری اما منم حق دارم
میدونم که زشتم سیاهم بدم
منم آرزومه بیام کربلا
چقدر التماس کردم و رو زدم
دل تو میاد حال من بد بشه ؟!
دل تو میاد باز , هق هق کنم ؟!
هوام ابری شه بغض من بشکنه
بشینم تو تنهاییام دق کنم ؟!
دل تو میاد باز , رسوا بشم ؟!
برم اون تهِ لیست جامونده ها ؟!
شکسته پرای مقیم زمین
زمین گیرها , بی هوا مونده ها
کبوتر شدم تا رو گنبد باشم
تا کی روی خاکا بشینم آخه
چشام بغض کرد و دیگه خسته شد
چقدر عکس گنبد ببینم آخه
یه فکری داره میخوره جونم و
شبیه خوره کرده من رو تباه
اونم اینه که شاید اصلا آقا …
… بدت اومده از منِ روسیاه !!!
جون مادرت من رو بیرون نکن
که یه روز , آخر به کارت میام
بذار تا بمونم سیاه لشکرت
منم خوب میشم به جون بابام
منم خوب میشم اگه تو بخوای
منِ رو سیا رو سفیدت میشم
یه روز سر میذارم رو زانوی تو
چشامو می بندم شهیدت میشم
رضا قاسمی