شعر عيد غدير خم
المنه للّه که علی بنده نواز است
حقیر:
المنه للّه که علی بنده نواز است
حافظ:
زان رو که مرا بر در او روی نیاز است
حقیر:
هر شب بزنم باده ز میخانه ی کوثر
حافظ:
و ان می که در ان جاست حقیقت نه مجاز است
حقیر:
از حیدرِ کرار رسد روزیِ عالم «۱»
حافظ:
وز ما همه بیچارگی و عجز و نیاز است
حقیر:
اسرارِ علی را به عدو زان که نگوییم
حافظ:
با دوست بگوییم که او محرم راز است
حقیر:
اخر چه بگویم ز علی آن شهِ لولاک
حافظ:
کوته نتوان کرد که این قصه دراز است
حقیر:
من چشم ببندم ز جهان یا اسداللّه
حافظ:
تا دیده ی من بر رخِ زیبای تو باز است
حقیر:
آن کس که ببیند دمی ایوانِ طلایت
حافظ:
از قبله ی ابروی تو در عینِ نماز است
حقیر:
من دردِ دلِ آن شــهِ دل خسته ندانم
حافظ:
ازشمع بپرسید که در سوز و گداز است
۱:(« و بیمنه رزق الوری » شیخ عباس قمی, مفاتیح الجنان, دعای عدیله)
سیروس بداغی