شعر عيد غدير خم

روز نعمت

آورد بالا دستهای جانشینش را
میخواست تا کامل کند اینگونه دینش را

الیوم اتممت علیکم نعمتی میگفت
تا خلق بشناسد امام اولینش را

احمد که خود سر حلقه ی عشاق عالم بود
انداخت بر این حلقه با مستی نگینش را

حتی خدا هم داشت غرق مغفرت می کرد
با نام حیدر آسمانها و زمینش را

زیباتر از هر صحنه ای لبخند زهرا بود
می دید بر تخت امامت هم نشینش را

می دید اوصاف خدا را در رخ مولا
میدید اینگونه امیرالمومنینش را

جزحب او چیزی قسیم نار و جنت نیست
در دوزخ است آنکه نگیرد آستینش را

محمود یوسفی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا