شعر شهادت حضرت رقيه (س)شعر محرم و صفر

رقیه ی من

قسم به ساحتِ ذکرِ شریف “هو” بابا
به روی من شده این اشک آبرو بابا

“عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد”
چه خوب شد که شدم با تو روبرو بابا !

چه حیف شانه نداری که سربر آن بِنَهم
بگویم از غمِ خود شرحِ مو به مو بابا

مرا ببخش که نشناختم تو را اوّل
به چهره ی تو نمانده ست رنگ و رو بابا

خداش خیر دهد راهِب مسیحی را …
که با گلاب تورا داده شُستِشو بابا !

نداشت هیچ ادب خولی و دلم خون شد
کشید دست به روی تو بی وضو بابا !!

نمانده وقتِ زیادی به رفتنم , حالا.‌‌..
شدم کنارِ سرت گرمِ گفتگو بابا

بیا و باز صدایم بزن “رقیه ی من”
تو هم بخواه ز من که “بگو بگو بابا”

ز تازیانه ی شمر و سنان کبود شدم
چه بد گذشت به من شام بی عمو بابا

شبی که زجر هولم داد از روی ناقه
شکسته پهلوی من یا که رفته تو بابا

لبِ ترک ترکت را ندیده می بوسم ..‌.
چه خوب شدکه به چشمم نمانده سو بابا

 

محمدحسن بیات لو

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا