چشمت رقم زد در ازل تقدیر من را
رویای من , تفهیم کن تعبیر من را
از جانبِ من بوده بدعهدی همیشه…
تو چشم پوشی می کنی تاخیر من را
بین قنوتِ نیمه شبهای غریبی …
با گریه جبران میکنی تقصیر من را!
مطمئنم میشنوی آقای خوبم…
این ناله های خسته و دلگیر من را!
باید مُسَّخَّر میشده نَفسَم به دستم
اما گرفته دست خود تسخیر من را!!
با دستِ خالی در بساطم “آه” هم نیست
دنیا گرفته ” آهِ ” پُر تاثیر من را!
آخر گنه زنجیرِ این بال و پرم شد
وا میکنی ای مهربان زنجیر من را؟!
دلبسته بر غیرِ خدا و ناامیدم …
آقا بیا گردن بزن تکفیر من را!!
آناً نجف _ یا کربلا _ یا مشهدم , پس…
لطف ِ تو ممکن می کند تکثیر من را!!
آلوده هستم ؛ آمدم تا بین روضه…
اشک عزا باعث شود تطهیر من را
تو آبرو دادی به من , یعنی که دیگر…
دنیا نمی بیند به خود تحقیر من را!!
جای زیادی را نمیگیرد که یک دَم…
ای آینه جلوه دهی تصویر من را!
___
چاه غریبی از لبِ مولا شنیده…
داغِ نبی بسته رهِ تدبیر من را
یارم اذیّت شد ؛ همینکه دید قُنفُذ…
بین غلافِ مصلحت شمشیر من را!
حتّی خدا هم دید , تا بازویش افتاد…
با لرزه های زانویم تغییر من را!
هنگامِ دفنِ جسمِ زهرا و نمازش …
روح الامین نشناخت این تکبیر من را!
حسین رحمانی