بس نحیف است دگر مانده فقط تصویرش
دست خیر است درآرید از او زنحیرش
اینکه دارد به نفس خس خس آخرهایش
دوجهان فیض بَرد از دم چون اکسیرش
سبطِ زهراست جگرگوشه پیغمبر هست
آخر این گوشهٔ زندان چه بود تقصیرش
زنِ ناپاک به آزارِ مقامش بردید
گو ندیدید شما معجزهٔ تاثیرش
همچو قرآن زِ بلا دست یهود افتاده
با لگدهای جفا میکند او تفسیرش
صبر کرده دل او ظلم و ستم هایش را
کرده آن مستِ حرامی به زبان دلگیرش
نه پسر در بر او هست نه باشد پدرش
غربت محض نوشتند بر این تقدیرش
شاید او دیده دگر خواب خوش مادر را
دیدن روی نبی گشته دگر تعبیرش
حامد آقایی