وقتی به باغ لاله ی تو خنده میکنند
ناله نکن به ناله ی تو خنده میکنند
با هلهله کنار تنت دست میزنند
همراه دست و پا زدنت دست میزنند
رنگت پریده و بدنت بی رمق شده
پیشانی بلند تو خیس عرق شده
پرپر نزن که بال و پرت ریخت بر زمین
همراه سرفه ها جگرت ریخت بر زمین
سمی که داده اند ندارد علاج هیچ
اینقدر مثل مارگزیده به خود نپیچ
آبت نمیدهند و جوابت نمیدهند
باور کنیم اینکه عذابت نمیدهند؟!
دارند احترام تورا نقص میکنند
رقاصه ها کنار تنت رقص میکنند
تا پشت بام خانه تنت را کشید و برد
خیلی سرت به تیزیه دیوار و پله خورد
هرچه که شد ز روی تنت اسب رد نشد
شکرخدا که پیکر پاکت لگد نشد
تشنه شدی و نیزه به پهلوی تو نخورد
شکرخدا که پنجه به گیسوی تو نخورد
شکرخدا که قسمت تو بوریا نشد
از پیکر تو شال و کمربند وا نشد
با نیزه بر زمین بدنت را کسی ندوخت
کنج تنور خانه ی خولی سرت نسوخت
هرچند پیکر تو سه روز آفتاب خورد
آیا کسی کنار سر تو شراب خورد؟!
جد شما ولی به لبش چوب تر نشست
دندان او که جای خودش خیزران شکست
رضا قربانی