خانه ی فاطمه امروز تماشا دارد
تحفه ای از طرف عالم بالا دارد
سجده ی شکر علی دارد و این…جا دارد
پس از این خون خدا زینب کبرا دارد
کوثر جان نبی کوثر دیگر آورد
همسر شیر خدا فاطمه دختر آورد
رونق خانه ی زهراست سر و جان به فداش
اولین دختر مولاست سر و جان به فداش
کوثر دوم دنیاست سر و جان به فداش
شاهد غربت باباست سر و جان به فداش
اسوه ی صبر و وفا دختر زهرا آمد
مژده ای اهل ولا زینب کبرا آمد
این که ویرانه ی دلها ز غمش آباد است
این که مریم به کنیزیِ درش دلشاد است
این که آیینه ی زهرا و علی بنیاد است
این که در صبر و وفا بر همگان استاد است
این که زینِ اَب و هم قافله ی پنج تن است
شافع روز جزایِ من و امثال من است
مریم و هاجر و آسیه همه خاک درش
علی و فاطمه محو رخِ همچون قمرش
کفو زهرا بود و هاشمیان گرد سرش
او علمدار حسین است و حسین در نظرش
از ولادت همه دم پشتِ برادر بوده
ذوالفقار سخنش حیدرِ دیگر بوده
صدف آل کسا حضرت زینب آمد
دختر شیر خدا حضرت زینب آمد
گهر آل عبا حضرت زینب آمد
قاصد کرببلا حضرت زینب آمد
از سفر آمده و داغ برادر دارد
با خود هفتاد و دو تا نامه ی بی سر دارد
تو پرستاری و عالم همه بیمار تو شد
ما گرفتار تو ارباب گرفتار تو شد
یوسف فاطمه راهی سرِ بازار تو شد
نام دین مانده اگر مانده از ایثار تو شد
ما مسلمان شده ی همت و ایثار توایم
از ازل تا به ابد جمله بدهکار توایم
خاطرت جمع کنار حرمت ما هستیم
جان نثار تو و ذریه ی زهرا هستیم
این عجب نیست…که ما شیعه ی مولا هستیم
دست داعش نرسد بر حرمت تا هستیم
نه فقط بهر بقایِ حرمت سربازیم
وسط خاک بقیع پنج حرم میسازیم
داریوش جعفری