شعر گودال قتلگاه

گودال قتلگاه

 

بس کنحسین ناله ی تو بی نتیجه است

بس کنحسین  نیزه درون جگر شده

بس کنحسین خواهر تو مرده از غمت

بس کنحسین نیزه درون کمر شده

خنجر نمی برد چه کند قاتل حسین

این خنجرش برای رگ تو چه شر شده

بس کنحسین خس خس رگهای تو بد است

بس کنحسین خس خس تو بی اثر شده

بس کنحسین گرگ بدی در کمین توست

این نیزه ها برای سرت درد سر شده

بس کن حسین کار تو از غم گذشته است

گوش خدای هم ز صدای تو کر شده

گاهی شبیه شمس گهی چون ستاره ای

این سر به روی نیزه شبیه قمر شده

چشمم ز اشک نه , وَ نه از آب چشمها

از خون پیرهن کهنه تر شده

گودال قتلگاه تو یک قصه ی بدی است

قصه شبیه مادر و دیوار و در شده

 جعفرابوالفتحی

 

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا