درد هر جا بُـوَد دوا هم هست
خوف در سینه ی رجا هم هست
من مریض توأم ، طبیبِ هـمه
این مریضی خودش شِفا هم هست
نوکرانـت به چشم من شاهـند
گرچه در کوی تو گدا هم هست
متنِ اذن دخول ، می گوید:
حرمت خانه ی خُدا هم هست
در جوار تو ای تمـامـیِ خِـیر
لذّتی بهـتر از صفا هم هست
چونکه در ملک توست قیمتی است
گرچه ایوان پُر از طلا هم هست
به گُلاب گُـلِ بهشت قـسم
گرچه اسم تو غـم زُدا هم هست
(فَاسْـتَعِد لِلبلا)به ما گفته ست
که کـنـار ولا ، بلا هم هـست
با وجودی که وقفِ دار بلاست
سرِ ما گَـردِ خاکِ پا هم هست
از سکوتِ ابوذرت پیــداست
عاشقِ بی سر و صدا هم هست
آنچه گفـته (فؤاد کرمانی)
وقت مدح تو حرف ما هم هست
عَجِزَ الوَاصِفوُنَ عَنْ صِفَتِک
ما عَــرَفـناکَ حَـقّ مَعْـرِفتِــک
ای که حُبّ تو اصـل اسلام است
کار دین بی تو بی سر انجام است
از در خانه ی تو تا—-ملکـوت
این مسافت به قدر یک گام است
چه کسی جُز تو ای سَلونی گو
عالم است و علیم و عَـلّام است ؟
تا که داریم خَـتمِ ناد علی
کی نیازی به ختمِ اَنعام است ؟
پـسـرت گفـته :(نَحْـنُ ذِکْـرُ الله)
کـه به یاد خُدا دل ، آرام است
هر کـسی پات را نبوسیده
باید اینگونه گفت : ناکام است
فائـزون را اگر تویی سـاقیِ
دسـت ما دور گردنِ جام است
مـردِ راهِ تو در وفایِ به عهد
مثل سلمان همیشه خوشنام است
جامه ی نوکریت بـر تنِ ما
جلوه اش چون لباسِ احرام است
لیلهُ القَـدر با تو خُورده گِرِه
که نوشـتند خیرُ الأیّام است
آن قدر(ذُوالجـَلال)هستی که
در پس نام تو (وَالإکْـرام)است
گاه یک بیت ظاهراً کُـهـنه
در دلش صدهزار پیغام است
عَجِزَ الوَاصِفوُنَ عَنْ صِفَتِک
ما عَــرَفـناکَ حَـقّ مَعْـرِفتِــک
همه جا را تو در نظر داری
از نهــانِ همه خـبر داری
از یَـدُ الّلهی تو معلوم است
دست در خـلقتِ بشر داری
عُمرِ خلقت تمام خواهد شد
اگر از صُنع ، دست بـرداری
همه، ای عشق در هوای توأند..
تو هـوای که را به سر داری؟
گیرم اصلاً همه کریم شوند
در کـرم بـاز بیشتر داری
همه ی ثروت خـدایی تو
کِی نیازی به سیم و زَر داری؟
چه کسی هست که حذر نکند؟
از تو که این قَدَر جگر داری
شاهدِ من هزار رکعت توست
که چقدر اُنس با سحر داری
چاه از سوزِ آه گرم تو سوخت
نکند بر جگـر شرر داری ؟
می کِشی پای خویش را بر خاک
نکـند نـیّت سـفر داری ؟
بابِ عـلمِ نبی و بـابُ الله
تو دلی پُـر ز دست در داری
هر چه داری ، پـیامبر دارد
هر چه دارد پیامبر ، داری
عَجِزَ الوَاصِفوُنَ عَنْ صِفَتِک
ما عَــرَفـناکَ حَـقّ مَعْـرِفتِــک
محمّدقاسمی