او بر امور عالم ناسوت ناظم است
هرکس که غرق یاد علی نیست نادم است
ما سجده سمت ساقی میخانه می کنیم
زیرا شراب آتش عشقش مداوم است
روح الامین به شوق نجف گریه می کند
جبریل در حوالی آن بقعه خادم است
در ماورای عرش علی سیر می کند
بر راه های عالَم ما نیز عالِم است
وقتی که خال او حجرالاسود دل است
هر مَحرمی که شهر نجف رفته مُحرم است
فرمود ضربه ای زده و ضربه ای زنید
در حیرت از عدالت او ابن ملجم است
جایی که ذوالفقار علی در غلاف نیست
عریان شدن مقابل این تیغ لازم است
تنها به تیغ ابروی او جان نداده ایم
در این قتال وعده ی دیدار مجرم است
زینت گرفت مجلس ما با علی علی
نامش همیشه مایه ی فخر مراسم است
علی اصغر یزدی