کمی آرام برو کم شود این خون جگری
برده ای دل زهمه کاش زمن جان ببری
من هنوزم به دلم مانده تماشات کنم
چقدر زود شد ایام وصالت سپری
با تن پر پر اکبر چه وداعی کردی
بی عصا مانده ای ودست به روی کمری
تک تک اهل حرم دست به دامان تواند
سرپیری چقدر ناز تو باید بخری
مثل زهرا به سرت شانه کشیدم ای کاش
که نیفتد سر گیسوی تو دست دگری
نا امیدم که تو را باز ببینم اما
روی تل منتظرم تا که بگیرم خبری
ساربان مینگرد بد به دلم افتاده
می روی کاش که انگشتر خود را نبری
چادر خاکی من را نتکان گریه نکن
که مهیا شده ام بگذرم از هر گذری
موسی علیمرادی