شکسته پشت غم از بار غصه های رباب
از آن زمان که شنیده است ماجرای رباب
به سوز سینه ی گهواره داغ غمزده است
شرار زخم دل خون لای لای رباب
و تار صوتی آتش گرفته میفهمد
که آمده چه بلایی سر صدای رباب
برای کودکش آنقدر آهو ناله نکرد
که چشم مشک پر از اشک شد بجای رباب
به جان گریه ی شش ماهه رویدست حسین
کسی نریخته اشکی مگر به پای رباب
قنوت صبر گرفته برایحلق علی
خدا کند به اجابت رسد دعای رباب
میان هلهله ی چنگ و های وهوی رباب
سه شعبه زخم زد و ناله شد نوای رباب
و ناگهان پر و بال فرشتهها تر شد
به خون کشته ی مظلوم کربلای رباب
“رقیه” آمده از یک فرشته میپرسد
پیام تسلیت آورده ای برای رباب؟
و فکر می کنم آب فرات گلشده است
که ریخته به سرش خاک, در عزای رباب
خدا به داد دل خاطراتاو برسد
چه می کشند خیالات انزوای رباب
مصطفی متولی