دل خونِ
اگه این سینه میسوزه اگه دل خونِ حق داره
نگام کن که دلم میگه هنوز پلکات رمق داره
سه ماهی هست بی حالی تو این خونه تبسم نیست
رویِ لبها فقط آهِ تو این دستاس گندم نیست
دوباره بوی نون اومد دوباره وقتِ پختن شد
چی شد بعد سه ماه امروز تنور خونه روشن شد
نمیچسبه به ما نونِ کسی غیر از تو خانومم
اگه پختی مواظب باش تو این بازو رو خانومم
خدا رو شکر میبینم بازم این خونه جارو خورد
چرا خوابیدی اما باز مگه دستت به پهلو خورد
تماشا کن شده یکبار تو این چشمای مایوسو
الهی بعد من مَردی نبینه درد ناموسو
نبینه هرچی که داره فقط آتیش پناهش بود
چهل تا رد پا بدجور روی چادر سیاهش بود
می دونم هرچی که داشتی تو کوچه خرجِ من کردی
که با میخ و قلاف و سنگ تو جنگِ تن به تن کردی
تو ای آئینه بدجوری تَرک خوردی زمین خوردی
حلالم کن سرِ من بود کتک خوردی زمین خوردی
نگو دیگه نمیتونی نگو امروز مجبوری
دلِ مظلومتو خوش کن شده با خندهای زوری
جواب بچه هامونو نمیدی فاطمه برگرد
اگه بهتر شدی خانم کنار علقمه برگرد
حسن لطفی