خورشید آل فاطمه
قت شروع مدح تو شاعر علیل شد
شرح غزل کشیده به بحر طویل شد
اعجاز کردی و قلم من عصا شده
این دفترم به اذن شما رود نیل شد
هر کس که از مقام شما مدح میکند
یعنی برای حضرتتان جبرییل شد
یک قطره از دهان تو افتاد در بهشت
این قطره چشمه ی عسل سلیبیل شد
سوگند میخورم نمک سفره ی تو را
هرکس که خورد ایل و تبارش اصیل شد
محتاج دست هر کس و ناکس نمیشود
دستی که صحن دست علی را دخیل شد
ما در پناه نام علی دور از آتشیم
این خانواده هر نفرش یک خلیل شد
از سفره ی شماست اگر نان به ما رسید
این نوکری ز حضرت سلمان به ما رسید
قصد خداست تا که سیادت کنی علی
تا بعد مجتبی تو کرامت کنی علی
اصلا تو آمدی که بشر را به لطف خود
تا کشتی نجات هدایت کنی علی
پروردگار را طلبیدیم و او تو را
یعنی به تو سپرده اجابت کنی علی
اصلا بعید نیست گل یاسمن دهد
روزی اگر به خار محبت کنی علی
قطعا پیمبران همه ایمان میاورند
روزی که ادعای نبوت کنی علی
کافر به شوق صوت شما شیعه میشود
بر ماذنه همین که تلاوت کنی علی
دست از تو بر ندارم و باید از این به بعد
بر پارگی دامنت عادت کنی علی
تیغ و ترنج می طلبم تا قدم قدم
من را اسیر زخم و جراحت کنی علی
خلقا پیمبری ، به نظر والی ولی
ای مصطفای ریخته در غالب علی
ای از لبت عصارهی شهد و شکر بلند
گردید ه در پناه تو بخت قمر بلند
دیدند دشمنت به مدیح تو بین شهر
فریاد میزند به دم گوش کر بلند
هر روز نذر قامتت اسپند میکنند
شاید شود ز دور تو چشم و نظر بلند
خورشید آل فاطمه، خورشید میشود
از ازدحام زلف تو در هر سحر بلند
پایین پای از همه بالا نشسته تر
یک طایفه به یمن وجود تو سر بلند
دُل دُل سوار کرببلا لحظه نبرد
میکرد لشگری ز هراست سپر بلند
میرفتی ونگاه تو پشت سرت نبود
اهل حرم به گریه و آه از جگر بلند
افتاده بودی و همه دیدند که پدر
دیگر نکرد دست خودش از کمر بلند
تسبیح پاره پاره پس از جمع کردنت
می گشت از کنار تو چندین نفر بلند
خواهر رسید و کار حسین سخت تر شده
میشد صدای هلهله ها بیشتر بلند
با گریه قاتلین تورا لعن می کند
وقتی عبای خود به زمین پهن می کند
سید محمد هاشمی