شعر شهادت امام حسن عسكری (ع)
مسیر روضه ام امشب به سامرا افتاد
مسیر روضه ام امشب به سامرا افتاد
عزیز فاطمه در هجره بی صدا افتاد
غریب بود و کسی را نداشت, وقتی که
میانِ هجره ی تاریک خود ز پا افتاد
توان نداشت بگوید که آب می خواهم
خلاصه با لب خشکیده از نوا افتاد
تلاش کرد نیفتد زمین, ولیکن حیف
به روی خاکِ غریبانه, بارها افتاد
وضو گرفت و, به سختی سرش به مُهر رسید
و باز از شرر زهر, بی هوا افتاد
به زحمت از جگرش داد زد بیا مهدی
ببین که این پدرِ خسته بی عصا, افتاد
بلند شد که کمی رو به قبله بنشیند
نشست لحظه ای و, رو به کربلا افتاد
زمینِ هجره خنک بود و شیب هم که نداشت
کفن که داشت, چرا یاد بوریا افتاد؟
رضاباقریان