میچکد از شوق وقتی اشک نم نم در نجف
با دم او میرود از سینه ها غم در نجف
درد اگر داری برو دنبال درمان کربلا
زخم اگر داری بیا دنبال مرهم در نجف
گوش دل بسپار وقتی که شدی وارد به شهر
شاید از زهرا شنیدی خیر مقدم در نجف
چونکه روزی جهان دست خداوند علیست
میشود تقسیم رزق هر دو عالم در نجف
از گدایان در مولا گدایی کرده است
صاحبِ ثروت شده اینگونه حاتم در نجف
دورشان از برکت مولای ما گشته شلوغ
زایری دارند اگر که نوح و آدم در نجف
خادمان بارگاه او شدند از ابتدا
ابر و باد و ماه و خورشید و فلک هم در نجف
سجده باید کرد وقت دیدن این بارگاه
میشود جبریل وقتی تا کمر خم در نجف
هرکه دارد حال خاص خویش را در شهر او
از همان بدو ورودم من که مستم در نجف
حسرتی در دل اگر باشد فقط این است که
اربعین ماندم چرا من اینقدر کم در نجف
احمدجواد نوآبادی