شعر گودال قتلگاه
ای کاش
ای کاش دلِ شمر برایش می سوخت
وقتی که رَگ و تارِصدایش می سوخت
ای کاش نِمی کرد تَنَش را دَرهَم
جایی که تمام دست و پایش می سوخت
ای کاش که چشم سر او را می بَست
چشمی که خودش به روضه هایش می سوخت
ای کاش یکی زینب او را می بُرد
تا کم به نوای بی نوایش می سوخت
ای کاش نمی شُد سر او بر نیزه
آن سر که سکینه در هوایش می سوخت
ای کاش نَدیده باشد آن شاهِ شهید..
..دامانِ خیامِ کربلایش می سوخت
ای کاش فقط خیام می سوخت ولی..
زینب سَر و، سجاد عبایش می سوخت
ای کاش فقط زینب و سجاد ولی..
یک دخترکی گوش و طلایش می سوخت
ای کاش نمی سوخت به گودال حسین،
صد بار جهان ولی به جایش می سوخت
مجتبی دسترنج