دریا میشود زینب
عالم اگر قطره است، دریا میشود زینب
اشک علی و اشک زهرا میشود زینب
صبرحسن در اوج، معنا میشود زینب
هرچه حسین گفتیم فردا میشود زینب
عشق علی حتماً بهایش میشود زهرا
حیدر، تمام شب دعایش میشود زهرا
ذکر قنوت و ربّنایش میشود زهرا
سر ریزِ این اوقات، حالا میشود زینب
تا کربلا با پای زخم و پر ورم رفتن…
بین عراقی ها، شریف و محترم رفتن…
شبهای موکب، خواب و رویای حرم رفتن…
تا اربعین پیوسته دنیا میشود زینب
اشکی به پایش ریختیم و زود نافع شد
فوراً نگاهی کرد و سینه زن مدافع شد
راه شهادت بازشد، دعوا مرافع سد
دشمن نخواهد دید تنها میشود زینب
زینب امامت داشته من دیر فهمیدم
در روضه های او که گشتم پیر فهمیدم
قرآن کلام اوست، از تفسیر فهمیدم
اصلاً حسینِ رویِ نی ها میشود زینب
وقتی سری در دست جمعی تیره بخت افتاد
وقتی مسیرش بر کلیسا و درخت افتاد
وقتی که راهش بر تنور و تشت و تخت افتاد
در کاروان انّا هدینا میشود زینب
با خطبه هایش کوفه را زیر و زبر کرده
آنقدر که دشمن هم احساس خطر کرده
چون مادرش در کوچه ها شق القمر کرده
پس ذوالفقار دست مولا میشود زینب
دروازه ء ساعات و ساعت های طولانی
بازار شهر و آن اقامت های طولانی
زخم زبانها و جسارت های طولانی
آنجا دخیل چشم سقا میشود زینب
زیر هجوم سنگ، محور میشود فوراً
در ازدحام شام، حیدر میشود فوراً
پیش یهودی ها پیمبر میشود فوراً
هرجا که دین محو است پیدا میشود زینب
کردند خیلی دلخُورش، اما نیفتاده
رد می شدند از چادرش، اما نیفتاده
خورده زمین خانه پُرش، اما نیفتاده
با یاحسینی از زمین پا میشود زینب
در دست هاشان روسری بود و نمی دادند
عمّامه و انگشتری بود و نمی دادند
خلخال پای دختری بود و نمی دادند
وای آن وسط پایین وبالا میشود زینب
آنکه رقیه را به روی ماسه ها دیده
قاری خود را مجلس هم کاسه ها دیده
دور و بر خود جمعی از رقاصه ها دیده
با این مصیبتها قدش تا میشود زینب
رضا دین پرور