فراق کربلا

کاش بودم سگ دربان اباعبدالله
یکی از پیرغلامان اباعبدالله

کاش مانند حبیب ابن مظاهر جانم
بارها بود به قربان اباعبدالله

ذكر تو از زبان من

دور نمي شود دمي ذكر تو از زبان من
دل ز همه بريده ام عشق تو آب و نان من

من چه كنم كه عاقبت كرب‌وبلا بري مرا
از غم دوري حرم روي لب است جان من

با قد خم آمدم

با قد خم آمدم اما سرافرازم حسین
نیستم پیغمبر اما پر ز اعجازم حسین

کوفه و شامات را با آه ویران کرده ام
دختر خیبر شکن هستم پر از رازم حسین

همه رفتند بی قرارم

عاشق اما گناه کارم من
دل ندارم، خدا که دارم من
همه رفتند بی قرارم من
به زیارت امید وارم من

یک اربعین گذشته

باور نمیکنم که رسیدم کنارِ تو
باور نمیکنم من و خاکِ دیارِ تو

یک اربعین گذشته و من پیر تر شدم
یک اربعین گذشت و شدم همجوار تو

زینب رسیده کربلا

زینب رسید کشته بی سر قیام کن
باز از رگ بریده به خواهر سلام کن
یک اربعین که حرمت من را نداشتند
تو الاقل به پیری من احترام کن

إلی الحسین

برای خرمن آهم حریق میخواهم
رکاب چشم که دارم، عقیق میخواهم

عطای قوه ی اشکی، شهید اشک روان!
چو عمق فاجعه هایت عمیق میخواهم

راه نجف تا کربلا

فرش سیاه جاده نقش ردِّپا داشت
آئینه ی روحی ترک خورده جلا داشت
این خاک،خاک پاک،عطری آشنا داشت

انگار بوی تربت مُهر مرا داشت

یا صاحب الزمان(عج)

تکیه کردم بر همه بر روی دیواری که نیست
یخ فروشم یخ فروش اینجا خریداری که نیست!

آه! چاه جمکران، دلتنگ دیدارم چقدر
نامه هایم را نبردی پیش دلداری که نیست

شهر عشق

تا هست کربلا دل ما بی پناه نیست
عمري که خرج سینه زنی شد تباه نیست

مستیِ ما اگر که گناه است، غم مخور
در شهر عشق، هیچ دلی بی گناه نیست

بانو

پاییز بودن ، بــــرگ های زرد می خــواهد
باران سرودن اشک های سرد می خــواهد
از درد گفتن سینه ای پُر درد می خــواهد
از زینبِ کبــــری نوشتن مرد می خــواهد

آقا سلام

آقا سلام! این گرهء کور وا نشد
آخر دوباره قسمت ما کربلا نشد

جاماندم از مسیر نجف تا به کربلا
حالم بد است، درد فراقم دوا نشد

دکمه بازگشت به بالا