طعم چای کربلا
طعم چای کربلا چون خوش نیامد به مذاق
چای ایرانی طلب کردیم در راه عراق
در بساط کربلایی ها که اصلا قند نیست
ما شکر خوردیم با آمیزه ای پرطمطراق
صبح یک لیوان حلیب و ظهر مشوی و دجاج
شب تکاپویی دگر با همرهی باجناق
موکب لبنان کمی رنگ و لعابش خوب بود
بعد شاورما دو لیوان دوغ می داد و سماق
موکب بحرینیان هم با دو ساعت معطلی
مرغ بریان کرده می خوردیم ما با اشتیاق
حرص و آز خوردن و خفتن که امر ساده ایست
دوستان گفتند لاغر مردنی گشتی چه چاق
در پی ارگیل بودیم و دو سیب و فاکهه
طعم نعنا با مزاج ما ندارد انطباق
کوچه و پس کوچه ها را یک یک از بر کرده ایم
که کدامین خانه دارد یک شبستان دو اتاق
بعد ده سال از مشایه ما نمی دانیم باز
میزبان هم دارد آیین و کمی سبک و سیاق
حاجت بعضی به دور از عرف بود و نابجا
تمشیت کردند آن ها هم برای این وفاق
اهل ایرانیم معلوم است از تقلیدمان
در پی سوغات کرمانیم و حلوای نراق
یاوه گویان بسکه می گفتند اینها پول ماست
می کنند آن ها همه با مال ایران ارتزاق
راهپیمایی و سختی بهر ما دارد چه سود
کار ما با راه آل الله دارد انطباق
یاد ماساژ میان راه نخلستان به خیر
اُورد می دادیم با خنده به مرد قلچماق
ما که رد دادیم از این کرده لامذهبان
نزد نامحرم چنان کردند چشمان را براق
در پی عقد موقت اشتباهی آمدند
زورکی اینجاست می گردد پی یک هم اتاق
کربلا دلگیر گردد گر ز ما نبود عجب
درس ویروس مقدس نیست تنها اتفاق
حال تاوان کدامین خبط مان را می دهیم
باز باید ما بسوزیم از فراق و از فراق
جواد کلهر