سِرِّ عاشقی
حُسن تو سِرِّ عاشقی را برملا کرد
بر طرّه ی زلف کمندت اقتدا کرد
شکر آن خدا را که ز لطف بی مثالش
روز ازل با تو دلم را آشنا کرد
دلدادگی دلداده ات شد، شوق پر زد
عشق آمد و بر تو سلامی دلربا کرد
جانم فدای پیر میخانه که سرمست
ما را به عشق روی ماهت مبتلا کرد
من بنده ای سرگشته بودم که نگاهت
دل را اسیر بارگاه سامرا کرد
دیدارِ سُرِّ مَن رَأی رشک بهشت است
باران ز شوق دیدنت اشک بهشت است
زیبا گل سوسن که رشک نسترن شد
جلوه نمود و رونق دشت و دمن شد
روی زمین تا آسمان بی کرانه
در هر کران دائم ز حُسن او سخن شد
در خانه ی قلب همه جانانه جا کرد
هر جا که مِهرش بود بر دل ها وطن کرد
ذکر حدیثش قدسیان را مست می کرد
در حلقه ی خاتم عقیقی از یمن شد
وقتی که دنیا آمد و بُرد از همه دل
نام دل آرا و خدایی اش حَسَن شد
حُسن حَسن ، مهر حسین و مرتضی داشت
او یک تنه حُسن تمام انبیا داشت
او آمد و آغاز عشق و دلبری شد
گویا دوباره موسم پیغمبری شد
تاب تماشایش ندارد دیده ی شب
بر او هجوم از خصم با ناباوری شد
در لشکری ، محبوب را محصور کردند
غافل از آن که نام خوبش عسکری شد
با رمز یا زهرا دل از دل دادگان بُرد
آغاز دلداریِ یار حیدری شد
در سامرایش سائلان صف ها کشیدند
درگاه او درگاه حاتم پروری شد
ما هم گدایان ره دلدار هستیم
در انتظار وصل روی یار هستیم
هر کس که شوق سامرا دارد بیاید
هر که به دل عشق خدا دارد بیاید
هر کس به قلبش شوق دیدار زیارت
از بارگاه سامرا دارد بیاید
مهر امام عسکری در سینه ی ماست
هر کس که قلبی با صفا دارد بیاید
شوق مدینه تا ابد داریم در سر
هر که دلی درد آشنا دارد بیاید
این بانگ زیبای خدا از آسمان هاست
هر کس هوای کربلا دارد بیاید
ختم کلام عاشقان ذکر حسین است
عشق خدای آسمان ذکر حسین است
محمد مبشری