باب المراد
من از ازل گدایم و او از ازل جواد
مثل رضا و مثل خودش بی بَدَل جواد
با روی خوش گذاشت به سائل مَحل جواد
در جُود و در کرم شده ضَربُ المَثَل جواد
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
دست خُداست دست امامِ جوادِ من
عرش خُداست روضهی باب المُرادِ من
لطف زیاد اوست که مانده به یادِ من
یکجمله است نغمهی هر بامدادِ من
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
او را دلیل بارش باران نوشته اند
در مدح او ملائکه قرآن نوشته اند
چشم و چراغ شاه خراسان نوشتهاند
روی عقیق دست کریمان نوشته اند
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
با مَست حُبِّ او سخن از مُستَحَب مگو
شهد لبش که هست به ما از رُطب مگو
ما با غمش خوشیم بیا از طرب مگو
در پردهای بلند بخوان ؛ زیر لب مگو
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
دل یاکریم گفت و زبان یاجواد گفت
باید نیاز خویش به بابُ المراد گفت
گنبد زبان گشود و دم گوش باد گفت
شد برکتش زیاد کسی که زیاد گفت
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
ماییم سائل سر بازار کاظمین
هستیم تا همیشه بدهکار کاظمین
بیچارهی رضا و گرفتار کاظمین
گفتیم با تمامی زوّار کاظمین
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
تنها به بذل دست تو دارد نظر فقیر
اینجا نیامدهست پی سیم و زَر فقیر
پُرکردهاست کیسهیخود را اگر فقیر
یک بار گفته از سر شب تا سحر فقیر
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
ای دل به شادی دل آل عبا بخوان
پیوسته با اهالی ارض و سما بخوان
در صحن با صفای امامِینِ ما بخوان
مصراع آخرست بیا با رضا بخوان
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
محمدقاسمی