شعر تخريب بقيع
اذن دخول
وقتی که استعاره قلم را فرا گرفت
جای حسن نوشت غریب و عزا گرفت
اشکی لطیف گونه او را که بوسه زد
با بغض و گریه دست به سوی خدا گرفت
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
آه این قبور خاکی اولاد خاتم است؟؟
تعبیر میشود بخدا خوابهایمان
روزی شود شراب عسل آبهایمان
گردد بقیع و دورو برش یکسره حرم
جانم فدای گنبد اربابهایمان
گرچه حریم بهر امامان مکتب است
اذن دخول گریه به سالار زینب است
آن روز شوم غم به دل بوتراب شد
تنها بقیع نه، خانه عالم خراب شد
یک مشت حرمله به دل ما شرر زدند
شیطان به اذن عایشه پا در رکاب شد
قلب خدا هم از غم عظمایتان شکست
تخریب قبرهای ائمه شجاعت است؟؟
عماد بهرامی