نگار علی
همه جا یارِ با وفا بودی
یاور و یار مرتضی بودی
یک جهان شامل دعایت بود
هر زمان دست بر دعا بودی
مهربان همسر و نگار علی
همه جا طاقت و قرار علی
با تو دنیای من چه زیبا بود
فاطمه ، ای گل بهار علی
خنده های تو جان پناهم بود
در همه حال تکیه گاهم بود
سایه ی مادری تو زهرا
بر سرِ شیرِ لافتی هم بود
عالمه ، فاضله ، خودِ کوثر
نورت از آفتاب ، روشن تر
همه ی زندگی من بودی
بعد تو آب می شود حیدر
من هنوز ازدحام یادم هست
ناله ات را مدام یادم هست
غیرتی که به خرج میدادی
در ره این امام یادم هست
روزمان را سیاه کرد آن غم
خانه را غرق آه کرد آن غم
حق بده بعد تو بمیرم من
که مرا بی پناه کرد آن غم
کاش زخمی دگر نمک نخورَد
آه بر گوش نُه فلک نخورَد
فاطمه جان خودت دعا کن تا
هیچ مردی زنش کتک نخورَد
چقَدَر بی امان ، تو را زده اند
فاطمه ، این و آن ، تو را زده اند
با که باید بگویم این غم را…
آه ، نامحرمان تو را زده اند
سخت بر ما گذشت زهرا جان
سخت ، اما گذشت زهرا جان
جان حیدر بمان و بهتر شو
خوب و بدها گذشت زهرا جان
دست بالا ببر دعایی کن
خانه را غرق ربنایی کن
تا بمانی و زود خوب شوی
فاطمه جان خدا خدایی کن
زینبت بی قرار و بی تاب است
حسن از غصه ی تو بی خواب است
خودت از جا بلند شو زهرا
پسرت تشنه ی کمی آب است
پوریا باقری