یا بنت موسی ابن جعفر (ع)
زهرای ایرانیِ ما زهرا نشان بانو
قربان این بانو و ای قربان آن بانو
از پیش تو تا فاطمه انگار راهی نیست
وقتی که میآیم دَمِ این آستان بانو
باید ببینی چهرهی موسیابنجعفر را
وقتی صدایت میکند معصومهجان بانو
معصومه ای یافاطمه فرقی ندارد که
در این زمین خاتونی و در آسمان بانو
باید نخواهیم از تو کمها را و دنیا را
این کار بهجت هاست در این آستان بانو
جای تعجب نیست اینجا جای مرجع هاست
شمعی و هستی جامع ما در جهان بانو
یا اینکه عارف یا که علامه است یا فاضل
خورده است هرکس که کنارت آب و نان بانو
یک طور دیگر میشود صحن و رواق تو
وقتی سلامت میکند صاحب زمان : بانو
یک عمرمدیون رضا هستیم و معصومه
قربان این آقا و ای قربان آن بانو
خورشیدبان شمسالشموس و مهربان بانو
شکرِ خدا هستی همیشه سایبان بانو
از خانهی بابالحوائج قسمتِ مائید
ما را سپردهاند دستت مهربان بانو
هِی دست خالی آمدیم و دست پُر رفتیم
هِی امتحان کردیم این را امتحان بانو
با “اِشفَعیلی ” میرسم پیشِ ضریحِ تو
با “آلیاسین” میرم تا جمکران بانو
مارا سهشنبههای این جاده هوایی کرد
رفتیم و میخواندیم از لب تشنگان بانو
دیدند بیجان است بیآب است بی یاور
تنها ، غریب اُفتاده با یک کاروان بانو
رفتند از رویِ تنِ بی جانِ او اما…
یک دست سالم مانده و یک ساربان بانو
یک تازیانه مانده و یک خواهرِ زخمی
یک خیزرانِ تازه و یک نیمهجان بانو
لیل و نَهار ما که این خواهر برادر هست
قربان این آقا ای قربان آن بانو
حسن لطفی