کوله باری پر از جفا دارم
دست خالی، سر و صدا دارم
راستش با تو نیستم رو راست
ناز من را نکش، ادا دارم
اشتباهاً نیامدم به درت
بیشتر از همه خطا دارم
درد خود را نگفته ام به کسی
به علی درد بی دوا دارم
منکه جز تو شدم رفیق همه …
پس چرا بوده ای هوا دارم
بی خیالم شدند، تنهایم
بی خیال همه! ترا دارم
بغلم کن تو را به جان حسن
من مگر چند تا خدا دارم!
آی همسایه! گفته ام به همه
منِ بیچاره هم رضا دارم
هرکه ام بر حسین مربوط است
هرچه دارم ز کربلا دارم
گفت مادر به میخ کج که فقط
ترس از تیر و نیزه ها دارم
به خدا پیش چکمه ها هیچ است
ورمی که به دست و پا دارم
وای اگر ناله ام شنیده شود
پسرم تشنه سر بریده شود
رضا دین پرور