قبله کواکب
بیا به شهر مدینه نگاه را حس کن
به دل سفر کن و نزدیک راه را حس کن
بیا به روی مسیح آفرین حق بنگر
شمیم یوسف بیرون ز چاه را حس کن
بیا به صفحه اعمال عاشقان امشب
شروعبخشش و ردّ گناه را حس کن
بیا به برکه چشم رضا زشوق امشب
جمال منعکس و روی ماه را حس کن
شکوفه ای علوی بردرخت طوبی بین
بیا حضور ولی عهد شاه را حس کن
مدینه مکّه شد وجلو ه گاه زهرا شد
بخوان ترانه که سلطان عشق بابا شد
رسیدآنکه به قرآن عشق کاتب شد
شبیه جدّ خودش مظهر العجائب شد
ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد
همانکه ماه رخش قبله کواکب شد
چقدر آمدنش بر رضا مبارک بود
که شکر و سجده برای امام واجب شد
به کوری همه بخل طینتان جهان
تمام جود خدا را رسید و صاحب شد
رسید آنکه جواد الائمه شد نامش
همانکه جود و کرم هست تشنه جامش
جمال بی مثلش جلوه گاه خورشیدی
زبان پر گهرش آیه های تو حیدی
دلیل بندگی حق ولایت تامش
خدا ستیز بود هرکه کرده تردیدی
به جای پای خدا پا نهد هرآنکس که
کندهمیشه از این شاهزاده تقلیدی
بگو بگو به خدا عشق او فزونتر ده
برای ما بپسند آنچه خود پسندیدی
تمام جلوه الله در رخش پیداست
رواست جای خدا گر ورا پرستیدی
چه کفر باشد وایمان دلم بود آزاد
منم گدای ازل زاده امام جواد
بهشت عاشق عطر و شمیم گیسویش
کلیم عابد محراب طور ابرویش
ترانه ساز غزل ها صدای زیبایش
قیامت ابدی می کند بپا هویش
ستاره عاشق برق نگاه پر فیضش
بهار ,فصل خزان بهار مینویش
یگانه ی پدر است و پدر بود عاشق
به چشمهای زلال نگاه جادویش
قنوت دست گدایش روا کند حاجت
محّل رفع نیاز پیمبران کویش
زچشمه برکات شمی ولا عشق است
ز او شنیدن عرض دل گدا عشق است
خمار دیده جام شرابناک توأم
منم که آدم دارو درخت و تاک توأم
همیشه ایمن هرز دعای تو هستم
به جستجوی نهم در پی پلاک توأم
منم که حرفه اجدادی ام گدایی توست
به رسم عشق و جنون عبد سینه چاک توأم
منم دخیل بخیلی که با تو می مانم
همیشه زندهام از عشق چون هلاک توأم
زیادی گلتان هستم وخوشم آقا
که همسرشت شمایم غبار خاک توأم
توئی ادامه نسل بلند وپر ثمرت
دلیل خنده رخشنده لب پدرت
چه خوب آمدی ای امتدا پیغمبر
رسید ارث ولایت به دست تو آخر
ولی دبرتر و خوش یمن نسل ثار الله
صدای قلب امامت , سلاله کوثر
برای اهل دو عالم تو حجت اللهی
برای شاه غریبان توئی علی اکبر
بیا به جمع شلوغی به امربابایت
که از تو بهره بگیرند مسلم وکافر
عصای پیری بابائی و عصای زمین
بشرتوئی و کرامات توست فوق بشر
تمام جلوه چشم انتظاری پدری
نه ,بلکه بهر پدر جان و پاره جگری
سلام حق به شما ای طلوع زیبائی
قشنگی همه ی خواب های رویائی
تو نوراوّل وآخر تو دائما هستی
تو آفتاب ازل ماهتاب شبهائی
به سنّ وسال تو کاری ندارم ای آقا
به سنّ کودکی ات هم امام وآقائی
بیا و خانه تکان دل سیاهم باش
کنون که جا به دلم کرده ای عجب جائی
به روی خاک زمین خوردی و شدی مضطر
زسینه ناله زدی وای مادرم مادر
مجتبی صمدی شهاب