شعر شهادت حضرت مسلم (ع)

آغوش من

آغوش من برای ابد آشنای توست
گوشم پر از صدای خوش ربنای توست

من مسلم و موحد یک بارگه شدم
آن واحد احد به خدا که خدای توست

وقت وداع گریه‌ام از دوری تو بود
از ترس جان نبود که جانم فدای توست

در غربت استقامت من بی‌دلیل نیست
تا آن زمان که پشت سر من دعای توست

کوفیست خط نامه‌ی نامردمان اگر
همراه و همدمم خط مشکل گشای توست

مسلم کجا و میل امان نامه از کسی
امن و امان من همه جا در رضای توست

این لحظه‌ها به غربت تو فکر می‌کنم
این اشک‌های آخر عمرم برای توست

من بی پناه مانده‌ام اما غمِ من است
آن شیرخواره ای که پناهش عبای توست

غارتگرند مردم این شهر بی‌حیا
دلواپسیم روسری بچه‌های توست

اینجا که کوفه است پر از محنت و بلاست
خاکم به سر دگر چه خبر کربلای توست

با پیکرم هر آنچه شود نیست غصه‌ای
ای بی کفن تمام غمم بوریای توست

 سعیده کرمانی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا