شعر شهادت حضرت زهرا (س)
دوباره فاطمیه
بر سینه اش زخمی عمیق از میخِ در دارد
پس هر نفس که میکشد ، یک درد سر دارد
دیدند زهرا راه که میرفت در خانه
یک دست بر دیوار و دستی بر کمر دارد
میخواهد او تا موی زینب را کند شانه
سخت است با این وضع بازو ، شانه بر دارد
او بیشتر از غربت مولای خود سوزَد
هرچند بر روی دلش داغ پسر دارد
آن بانویی که پهلویش بشکسته ای مردم
یک لحظه خواب راحتی آیا دگر دارد؟
با ناله ی عَجِّل وَفاتی اش علی فهمید
یارِ جوانش گوئیا قصد سفر دارد!
والله زهرا تا قیامت نفرتی بی حد
در سینه خود از ابوبکر و عُمَر دارد
یونس وصالی