شعر مناجات با خدا
از درون خالی شدم
از درون خالی شدم غیر از ریا چیزی که نیست
از من بیخانمان غیر از جفا چیزی که نیست
بر زمین خوردم بلندم کن خدای مهربان
در هوس غرقم یقین غیر از هوا چیزی که نیست
ترس از رسوا شدن بوده به اینجا آمدم
بر لبان من به جز فاغفرلنا چیزی که نیست
تکیهگاه من پناهم میدهی، شرمندهام
فکر و ذکر من به غیر از ای خدا چیزی که نیست
خارِ راهم شد هزاران معصیت، لطفی نما
بین این صعب العبور غیر از شما چیزی که نیست
گفتم از خار و دلم آتش گرفت و شعله زد
یاد صحرا کردم و غیر از نوا چیزی که نیست
یک سه ساله را دواندند روی خار بیحیا
آبله در آبله با زخم پا چیزی که نیست
محسن راحت حق