شعر شهادت امام صادق (ع)

ریزد سرشکِ زهرا(س)

ریزد سرشکِ زهرا ، از دیده چون ستاره
داغ امام صادق ، زد بر دلش شراره

با چشم دل نظر کن ، یک لحظه در مدینه
بر تربتش که دارد ، بر غربتش اشاره

دل تنگِ مادرش بود ، آن یادگار زهرا
مهمان مادرش شد ، با قلب پاره پاره

هر شب به یک بهانه ، می بُردنش زخانه
از ظلم و جور منصور ، خون شد دلش هماره

کی دیده پیرمردِ هفتاد ساله ای را
در کوچه ها پیاده ، دنبال یک سواره

ابن ربیع نامرد ، رحمی به او نمیکرد
می دید که نفس هاش ، افتاده در شماره

شد فاطمیه تکرار ، آتش گرفت گلزار
اما زنی نبوده ، در پشت در دوباره

میزد قدم در آتش ، میگفت وای مادر
جز سوختن چه راهی ، جز ساختن چه چاره

یکبار منزلش سوخت ، صد مرتبه دلش سوخت
بر حال کودکانش ، بنمود تا نظاره

صد شکر دخترانش ، بابا کنارشان بود
غارت نشد از آنها ، خلخال و گوشواره

عبدالحسین میرزایی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا