شعر مدح و مناجات امام رضا (ع)

مشهد اگر نگفت خدا خانه ی من است…

باید برای مقدم عشق تو یا “کریم”

فکری به حال سینه خاکسترم کنم

آیینه کاری حرمت عاقبت مرا

وادار می کند که دلم را حرم کنم

تیغ سیاه سرمه گلوی غزل درید

گفتی که وصف چشم تو در شعر کم کنم

پس لازم است طرح نو اندازم از کلام

باید غزل به قافیه “ذوالکرم” کنم

مولا بیا مدد بده امشب به شعر من

تا از رطوبت لب تو تر کنم سخن

در یچ و تاب زلف تو عشاق بی شمار

شانه مزن به موی خود این گونه بی قرار

دل های زخم خورده وقف محبتت

با تیغ ابروان کجت گرم کارزار

ای آنکه شد دخیل زمستان به پرچمت

تا پا بگیرد از دل اسفند نو بهار

نخ های سبز پنجره ات خلعت بهشت

کاشی کبود های حریمت بنفشه زار

من آن گدای ساکت هر روزه نیستم

دیگر بس است پرده ز رویت بزن کنار

زیرا که مست کرده ام و داد می زنم

سر مگوی حضرت حق گویم آشکار

مشهد اگر نگفت خدا خانه من است

می خواست شهر مکه نیافتد ز اعتبار

کو آنکه در خور کرمت آرزو کند؟

ما کاسه های کوچک و دست تو آبشار

شاید زد و به درد تو خوردیم عاقبت

ما را میان صحن عتیقت نگاه دار

تو آمدی که مثل منی سائلت شود

حسن رخ تو کی شود از خال خدشه دار؟

دعبل که نیستیم عبا مرحمت کنی

بگذار پای خود به لبم وقت احتضار

با معرفت ببین که به دامن سرم گرفت

با یک سلام سینه ام عطر حرم گرفت

شاعر؟؟؟

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا