شعر گودال قتلگاه

به زیر سم ستوران

به زیر سم ستوران چه بیکران شده ای

مگو به من که چرا خواهرم کمان شده ای


ز روی نیزه ی عدوان ببین اسارت من …

برای بدرقه اما چه ناتوان شده ای

امان ز لحظه ی آخر همان زمان وداع

همان زمان که به ناحق تو بر سنان شده ای


سری نمانده که گویم برادرم چه شدی

تنی نمانده که گویم چرا چنان شده ای


ز بعد آمدنت از کنار شط فرات …

به یاد اهل حرم ماند که بی امان شده ای


به خون دل بشدم من علم به دوش حرم …

ز بعد آنی که تارفت به سر زنان شده ای


بمان و اهل حرم را به دست من بسپار

تویی که روی زمین چون خدا نهان شده ای

 فرشید یار محمدی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا