باز هم عشق

باز هم عشق به زنجیر در آورده مرا
و جنون تو به تکفیر در آورده مرا

خط به خط سوره ی توحید مجسم هستی
بارك الله خداوند معظم هستی

آقای من

زمان زندگی ات روزگار بخشش شد
تمام زندگی ات وقف کار بخشش شد

تویی همان نوه ی آنکه از سر لطفتش
بنی امیه هم امیدوار بخشش شد

یا امام حسن(ع)

هرکریمی که زرش بیشتر است
پس شلوغی سرش بیشتر است

من به قربان کریمی بشوم
که گدا دور و برش بیشتر است

ام المومنین

شب از مهتاب لبریز است و جنس آب از ماه است
پر از ماه است آب انگار یا تالاب از ماه است

ندانم بخت احمد اوست یا احمد شده بختش
ندانم ماه در محراب یا محراب از ماه است

بی بی جانم

شبیه هر خماری که پی پیمانه می گردد
میان صحن ها هر زائری مستانه می گردد

بنا بر رخصت شمس الشموسي شمس می آید
به دور گنبد این دختر دردانه می گردد

عزیز لیلا

گذاشت بین عبایش تمام اعضا را
گرفت از دل صحرا عزیز لیلا را

به احتیاط عبا را بلند کرد ولی
گذاشت روی زمین جسم اربااربا را

جانم حسین

موزون‌ترین ترانه‌ی لب‌های من حسین
مضمون عاشقانه‌ی در هر سخن حسین

زهرا میان مجلس‌شان گریه می‌کند
وقتی که هست صحبت هر انجمن حسین

یا قمر العشیره(ع)

زمین و آسمان را گرم یا قدوس و یا هو کرد
همینکه صحبت از زیبایی آن چشم و ابرو کرد

خدا وقتی بنا بود از رخ خود پرده بردارد
علی را آفرید و مرتضی عباس را رو کرد

مهمانی دختر

یا عاقبت از سینه جانم در می آید
یا اینکه بابای من از این در می آید

این گریه ها از درد نه از اشک شوق است
امشب پدر مهمانی دختر می آید

یا قمر العشیره

زمین و آسمان را گرم یا قدوس و یا هو کرد
همینکه صحبت از زیبایی آن چشم و ابرو کرد

خدا وقتی بنا بود از رخ خود پرده بردارد
علی را آفرید و مرتضی عباس را رو کرد

هم بازی عباس

بوی شراب ناب از پیمانه می آید

وقتی به آغوش عمو دردانه می آید

زهرا به استقبال زهرا می رود امشب

ام ابیها دست بابا می رود امشب

شبیه

انگار علی بود که در معرکه آمد

انگار رسول است به تاکید مؤکد

چون منطقاً و خُلقاً و خلقاً نبوی بود

حق است که نازل بشود وحی , مجدد

دکمه بازگشت به بالا