ظاهراً بهترى

بوى نانت مدینه را پر کرد
با تن خسته کار کردى باز؟
من که گفتم غذا نیازى نیست
إز چه رو پس تو بار کردى باز؟

اولین دختر مولاست

خبرى هست در آرامش دریا امشب
فاطمه,فاطمه آورد به دنیا امشب

ظاهراً جلوه گر حضرت زهراست ولى
باطناً آمده آئینه ى مولا امشب

حیف شد!زندگىِ خوبى بود

 

چشم هایت به آسمان باز و
در سکوتت هزارتا حرف است
لااقل ناله اى بزن خانم
جمله نه…آهِ تو دوتا حرف است…

هذا یوم الجمعة

از دردهاى قلب من آقا خبر دارى
من خوب میدانم مرا تحت نظر دارى

من بد!من اصلاً رو سیاهِ روسیاه اما
وقتى سر سجاده اى و چشم تر دارى

شعر انتظار

تو عاشقانه ترین شعرِ انتظارِ منى
تویى که باعث آرامش و قرار منى

کسى به غیر تو حال مرا نمیفهمد
عجب خیالِ قشنگى که تو کنارِ منى

خواهرت آمده

خواهرت آمده به بالینت
خواهرى که خمیده تر گشته
خواهرت شرم مى کند از تو
چون بدون تو زنده بر گشته

هنوز بین گودالى

رسیده ام به تو اما…چه جاى خوشحالى؟
نه رنگ بر رخ من مانده نه ز تو بالى

مرا ببخش نبودم کنار پیکر تو
هنوز هم که هنوز است بین گودالى…

یا ولی الله

از دردهاى قلب من آقا خبر دارى
من خوب میدانم مرا تحت نظر دارى

من بد!من اصلاً رو سیاهِ روسیاه اما
وقتى سر سجاده اى و چشم تر دارى

سرش از هم پاشید

تا علمدار افتاد
خنده از اشک رباب بر لب انظار افتاد

گریه مى کرد حسین
آنطرف بین حرم دخترکى زار افتاد

سپردمت به خدا

سپردمت به خدا اى عزیز جان پدر
ترحمى پسرم بر قد کمان پدر

به باد گفتم اگر شد مرتبت بکند
که بردن تن تو نیست در توان پدر

حرمله مى خندد

پیکرت دورو برم افتاده….حرمله مى خندد
تنت از بال و پرم افتاده….حرمله مى خندد

واى از این قوم که آتش زده بر زخم دلم
بارالها!پسرم افتاده….حرمله مى خندد

نفس بکش

شکسته بال و پرم اى شکسته بال و پرم
حریرِ پیکر تو جنس مخملى شده است
سپاه و لشکر دشمن به حال من خندید
که بردن تنِ یاس تو معضلى شده است

دکمه بازگشت به بالا