عشق در سينه ى كبوترهاست
عاشقى از نگاهشان پيداست
عشق پرواز شاپرك ها و
بركه ى آب و ساحل و درياست
عشق در سينه ى كبوترهاست
عاشقى از نگاهشان پيداست
عشق پرواز شاپرك ها و
بركه ى آب و ساحل و درياست
اين ماه سوم است گرفتار بسترى
شكر خدا كه ظاهراً امروز بهترى
چيزى نگفته ام به كسى مهربان من
دل تنگ نگاه توام مهر مادرى
وقتى عذاب مىكشى و كار مىكنى
اين سقف را بر سرم آوار مىكنى..
زحمت نكش عزيزِ دلم ! خسته مىشوى
وقتى كه كار با تنِ تبدار مىكنى
اينهمه سرفه نكن..عمرم به آخر مى رسد
اينهمه ناله نزن..صبر دلم سر مى رسد
هر زمان پهلو به پهلو مى شوى تو فاطمه
فضه با حال خرابى دست بر سر مى رسد
با اين سكوت حال على را نگاه كن
جانم بگير و حال مرا رو به راه كن
زهرا بلند شو كه حسن نيمه جان شده
رحمى به حال بدِ اين قرص ماه كن
اين ماه سوم است گرفتار بسترى
شكر خدا كه ظاهراً امروز بهترى
چيزى نگفته ام به كسى مهربان من
دل تنگ نگاه توام مهر مادرى
اين اشك ها براى تو مرهم نمى شود
چيزى ز غصه هاى دلت كم نمى شود
با من بگو عزيز دلم راز كوچه را
غير از على به راز تو محرم نمى شود
بوى نانت مدينه را پر كرد
با تن خسته كار كردى باز؟
من كه گفتم غذا نيازى نيست
إز چه رو پس تو بار كردى باز؟
شبيه برگ درختان رو به پاييزى
بخند!گرچه تو با خنده هم غم انگيزى
كه گفته از منِ دلخسته رو بپوشانى؟
از اينكه چهره نشانم دهى بپرهيزى
چشم هايت به آسمان باز و
در سكوتت هزارتا حرف است
لااقل ناله اى بزن خانم
جمله نه…آهِ تو دوتا حرف است…
بالت شكسته وليكن خوب مى شوى
حرف از جدايى نزن…خوب مى شوى
ديدم كنار بستر تو گريه مى كند
گفتى ولى به حسن،خوب مى شوى
آمدى جانم به قربانت..ولى حالا چرا؟
آمدى کنج خرابه آمدى…اینجا چرا؟
نیزه دارت با همه لج کرد اى بالا نشین
بر زمین میزد سرت را هى از آن بالا چرا؟