من که جلد بام شاه مشهدم
دست بر دامان پر مهرش زدم
نان خوبان میخورم گرچه بدم
(مَن اَراد الله) خواندم آمدم
دوباره یک شب جمعه! دوباره آه حسین!
رسیده تا همه جا بوی قتلگاه! حسین!
دوباره فاطمه دارد بُنَیّ میخواند
گرفته زمزمه دارد بُنَیّ میخواند
نیست بیداری دراین خواب زمستانی ما
چه مکافاتی شده شبهای هجرانی ما
رودها از درد ناشکری به خشکی میرسند
خشک شد از معصیت چشمان بارانی ما
من از این و از آن حذر میکنم
عزیزم فقط با تو سر میکنم
تو که احتیاجی نداری به من
منم که ز دوری ضرر میکنم
بیشتر گریه تسلای دل سوزان است…
چون بیابان که نیازش به نم باران است
میکده باز شد و زود دویدم داخل
گفته ساقی سه دهه نوبت سرمستان است..
حال زارش را ببین حال بکایش را ببین
بین این زندان بی روزن صفایش را ببین
زحمت زنجیر دارد در قنوت نافله..
باهمین دست ورم کرده دعایش را ببین
امسال هم گذشت تو از ما گذشت کن
اوضاعمان خراب شد آقا گذشت کن
وقتی پدر تویی همه کارت به حکمت است..
یا اینکه چوبمان بزن و یا گذشت کن..
خانه تاریک شد و بر در خانه شرر است
جلوی یک زن مظلومه هزاران نفر است!
کاش لولای در از سمت دگر باز شود!
در اگر باز به داخل بشود دردسر است
در آفرینش نقطه پرگار زهراست
دل دلبر و دلداده و دلدار زهراست
ناد علی احمد مختار زهراست
روح المعانی مخزن الاسرار زهراست
در آفرینش نقطه پرگار زهراست
دل دلبر و دلداده و دلدار زهراست
ناد علی احمد مختار زهراست
روح المعانی مخزن الاسرار زهراست
صبحت بخیر! همسر من!هم قطار من!
یکروز دیگر است که هستی کنار من..
شکرخدا!گمان کنم امروز بهتری!
پیراهن جدید مبارک! بهار من!
از ابتدای گدا بودنم گدای توام
غلامزاده ام و نوکر سرای توام
ز کودکی فقط از کوچه تو رد شده ام
غریبگی نکن اینقدر! آشنای توام