گریه ام‌ را دوست داری

هرقدَر محتاج اینجا با خجالت میرسد
پابه پای این خجالت ها به عزت میرسد

کاسه ها و کوزه ها را بشکن اصلا بر سرم
دل همینکه خُرد شد باران رحمت میرسد

آنقدر زجر‌کشیدند

یاعلی دونوه ات خسته و گریان شده اند
خبرت هست که‌ آواره و‌حیران شده اند

هیچکس نیست بگوید که‌ بنی هاشمی اند
با چه اوضاع بدی راهی زندان شده اند

گشت تا قافله ات بین بیابان پیدا
در گذر شد بدنم زخمی و عریان پیدا

دور من جمع شدند و به تنم خندیدند
مسلمت شد وسط بازی طفلان پیدا

عبدالجواد

الا ای مظهر جود خدایی
جوادی حضرت ابن الرضایی
تو عبداللهی و الله مایی
کرامت از شما از ما گدایی..

گریه بر حسین

تا داشت باز میشد باب رفاقت ما
گفتند سفره جمع است..کم بود فرصت ما

امشب شب وداع است گریه زیاد داریم
ساقی جوابمان ‌کرد تا گشت نوبت ما

کریمه مطهر

شوق نماز شکر پدرها چه محشر است
وقتی خبر رسیده که نوزاد دختر است
دختر چه دختریست کریمه مطهر است
در یک کلام مظهر الله اکبر است.

یا ولی الله

چقدر دغدغه داری وصال سر برسد؟
دوباره یار سفر کرده از سفر برسد

چقدر دغدغه داری که روسفید شوی
به حد وسع برای فرج مفید شوی

واویلا

هرچه از درد و بلا بر سر حیدر افتاد
داد بیداد که یک روز به جعفر افتاد

یا رب این شعله چرا ول کن این طایفه نیست؟!
باز از خیمه گذشت و روی این در افتاد

ببخش این بنده را

یا بسوزان درمیان شعله خاکستر شوم
یا ببخش این بنده را.آدم شوم بهتر شوم

بنده ی بد را زدن کاری ندارد.تو نزن
جای آن راهم بده در خانه ات نوکر شوم

علی مظلوم

دیگر کتاب عمر من زار بسته است
راه نفس کشیدنم انگار بسته است
تا آن زمان که سفره ی دیدار بسته است
کامم برای سفره افطار بسته است

ببخش این بنده را

یا بسوزان درمیان شعله خاکستر شوم
یا ببخش این بنده را، آدم شوم بهتر شوم

بنده ی بد را زدن کاری ندارد.تو نزن
جای آن راهم بده در خانه ات نوکر شوم

خدای من

آنکس که اول ماه دست مرا گرفته
سی شب برای من در میخانه جا گرفته

با یار وعده دارم هرشب همین حوالی
شبهای ساکت من بوی خدا گرفته

دکمه بازگشت به بالا