و الشّمر جالسٌ

و الشّمر جالسٌ نفس انبیا گرفت
خورشید تیره گشت و دوباره هوا گرفت

دارد تمام عرش خدا می خورد زمین
و الشمر جالسٌ همه عالم عزا گرفت

گریان غمها

حرفی که دارم با شما گفتن ندارد
این حرف های بی صدا گفتن ندارد

این دردها درمان ندارد غیر وصلت
این غصّه ی بی انتها گفتن ندارد

نور عالمین آمد

سر خوشم باز در هوای علی
در هوای پر از خدای علی
قلم آورده ام که بنویسم
چند خطی فقط برای علی

سوز غمش

کیست این مرد که اوصاف پیمبر دارد
از قدم تا به سرش هیبت حیدر دارد

بی عصا آمده و حضرت موسی شده است
ریشه در سلسله ی حضرت جعفر دارد

دل خسته ی ما

با شما حال خراب دل ما خوب تر است
وسط خیمه ی تو حال و هوا خوب تر است

نیمه شب ها وسط نافله, گریانم کن
سینه زن که بشود اهل بکا خوب تر است

خیلی صدایت کرده ام

رو بر درت آورده ام با سر به زیری
خیلی صدایت کرده ام با سر به زیری

خیلی شکستم توبه ام را, گاه و بی گاه
صد بار رو آورده ام با سر به زیری

این زندگی بی روضه‌ها لطفی ندارد
دنیای ما بی کربلا لطفی ندارد

تا کربلایت هست بین سینه زن‌ها
طوف حرم, سعیِ صفا لطفی ندارد

حلال کن پسرم را

شرمنده ام که سوخت میان شرر پرت
آتش گرفت باغ گل لاله در برت

شرمنده ام که مشک ابالفضل پاره شد
شرمنده رباب شد و کام اصغرت

سلام روشنی صحن آب و آئینه

سلام حضرت بانوی مهربانی ها
سلام روشنی صحن آب و آئینه
سلام سنگ صبور تمام مردم شهر
هزار حرف نگفته است با تو در سینه

دوم حسن آل عبا

باران کرامت خدا می بارد
نور از نفس فرشته ها می بارد
صد دسته گل محمّدی باز امشب
بر صحن و سرای سامرا می بارد

لسان شکور

چشم های نجیب یعنی تو
غرق در عطر سیب یعنی تو
السلام ای کریم آل الله
به غمِ دل طبیب یعنی تو

عقیله

من آن عقیله, بضعه ی پاک بتولم
من روضه خوان مقتل آل رسولم

من کوه صبرم, داغِ غم بسیار دیدم
من مادرم بین در و دیوار دیدم

دکمه بازگشت به بالا