اشعار شهادت حضرت ابوالفضل

به لب تشنه ی او

از سینه ی نیزه ها گذر می کردی

مانند علی سینه سپر می کردی

از خیمه که بانگ العطش می امد

تا ساحل علقمه خطر می کردی

روز دهم

 

در علقمه صدا به صدا هم نمی رسد

آخر چرا امید و پناهم نمی رسد

بیرون خیمه منتظرش مانده ام ولی

باور نمیکنم به نگاهم نمی رسد

علمدار حرم

 

وعده ای داده ای و راهی دریا شدهای

خوش به حال لب اصغر که تو سقا شده‏اى

آب از هیبت عباسى تو می‏لرزد

بى عصا آمده‏اى حضرت موسى شده‏اى

داغ برادر

 

این که بر سینه خود داغ برادر دارد

نتواند که سر از سینه ی تو بردارد

تیر ها با همه قامت به تنت جا شدهاند

وای بر من چقدر پیکر تو پر دارد

دکمه بازگشت به بالا