اشعار شهادت حضرت علی ع

حالا که نیست مادر …

حالا که نیست مادر من هست دخترت

حتی حسین هم به فدای تو و سرت

از مسجد مدینه که خیری ندیده ای

یادت که هست کوچه و پهلوی یاورت

شعر مدح و مرثیه امیرالمومنین (ع)

ذکر علو عالی اعلا بود علی
وجه خدای والی والا بود علی

بیش از همه شناسد اگر راه آسمان
زیباترین نشانه ز بالا بود علی

شعر مرثیه حضرت علی (ع)

پلکهای نیمه بازش آیه های درد بود
آخرین ساعات عمر حیدر شبگرد بود
 
چادر خاکی زهرا بالش زیر سرش
عکس دربی سوخته در قاب چشمان ترش

شعر روضه امیرالمومنین (ع)

(ضربت خوردت امیرالمومنین صلوات الله علیه)

تا تَرَک خورد سَرَش دُخترش اُفتاد زمین
دست بگذاشت رویِ معجرش اُفتاد زمین
بیشتر تیغ فرو رفت میانِ اَبرو
تا که از ضَرب علی باسرش اُفتاد زمین

آمدی خانه ام دلم خوش شد

آمدی خانه ام دلم خوش شد

آفتاب یگانه زینب

چقدر خوب شد سری زده ای

دم افطار خانه زینب

گفتند فرق فاتح خیبر شکسته شد

گفتند فرق فاتح خیبر شکسته شد
فرقش نه…رکن دین پیمبر شکسته شد
حالا که نیست فاطمه اش سر, شکسته شد
تا زنده بود کِی سر حیدر شکسته شد؟

آه زینب

امشب همه بر سوزش تن گریه کردند

امشب همه با آه زینب گریه کردند

زینب تو باید زخم چون مادر ببینی

باچادر زهرا سر حیدر ببینی

طور بی موسی

دیگر برایم دلخوشی معنا ندارد

وقتی تو را بابای من دنیا ندارد

رفتی یتیم بی قرار شهر کوفه

حس کرد تازه طفلکی بابا ندارد 

غربت

 

شکسته بالی و با دخترت سخن گفتی

کمی ز غربت خود را برای من گفتی

 

چقدر طعنه شنیدی چقدر دم نزدی

چقدر حرف خدا را به مرد و زن گفتی

 

بین بستر

 

افتاده بین بستری آتش گرفته

باآتش غم حیدری آتش گرفته

بعد از علی دانست تنها چاه کوفه

رازقدیمی پری آتش گرفته

بوی مادر

 

بابا اتاق پر شده از بوی مادرم

وقتش رسیده پر بکشی سوی مادر

دیگر خجل نباش تو از روی مادرم

فرقت شده شبیه به پهلوی مادرم


دلشوره

دیشب فلک دیدی چه خاکی بر سرم کرد

یک بار دیگر رخت ماتم در برم کرد

دیشب که اشهد گفتنت ذکر لبت بود

امن یجیب ورد لبان زینبت بود

دکمه بازگشت به بالا