شعر شهادت اميرالمومنين (ع)

بوی مادر

 

بابا اتاق پر شده از بوی مادرم

وقتش رسیده پر بکشی سوی مادر

دیگر خجل نباش تو از روی مادرم

فرقت شده شبیه به پهلوی مادرم


از پشت در دوباره تو را می زندصدا

تا که به دست تو بدهد محسن تو را

سی سال در نبودن مادر شکسته ای

پهلو به پهلویش پس آن در شکسته ای

در کوفه های درد مکرر شکسته ای

از مردم و نبودن باور شکسته ای

گر چه شکسته ای و دلت هم شکسته تر

این دل شکسته را هم از این کوفهها ببر

 

یادت که هست مادر ما قد خمیده بود

یادت که هست گیسوی مادر سپیده بود

یادت که هست محسن خود را ندیدهبود

یادت که هست غنچه خود را نچیدهبود

آنروزها که قد تو آنجا خمیده شد

موی منم شبیه تو بابا سپیده شد

 

مادر رسیده عطرپیمبر بیاورد

تو تشنه ای برای تو کوثر بیاورد

مرهم برای این دل پرپر بیاورد

تا خار را زدیده تو در بیاورد

 

حرفی بزن که مونس تو مادر آمده

حالا که استخوان زگلویت در آمده

 

بابا بگو به مادرم از غصه های من

از کوفه های بعد تو و ماجرای من

از بی حسین گشتن من از عزای من

از کوفه گردی من و از کربلای من

بابا بگو که زینب خود را دعا کند

بعد از حسین زود مرا هم صدا کند

 

مادر رسید و زخم سرت را نگاه کرد

گریه برای گودی یک قتلگاه کرد

پس رو به روسیاهی خیل سپاه کرد

نفرین به رقص خنجر مردی سیاه کرد

 

وشمر جالس … نفس مادرم گرفت

سر که به نیزه رفت دل معجرم گرفت

 رحمان نوازنی

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا