اشعار شهادت حضرت علی ع

آئینه دار صورت مادر

سخنان حضرت امیرالمومنین به حضرت زینب (س)

زینب کنارلاله ی پرپر صبور باش

در داغبال های کبوتر صبور باش

من می رومشبانه , غریبانه دخترم

بر سوزاین غریبی حیدر صبور باش

بغض دلتنگی

 

در شب بهت چشم عرش خدا

پدریمهمان دختر بود

مثل هر شب دوباره نان و نمک

وقتافطار سهم حیدر بود

کفنم را بیاورید

 

صبرم تمام شد کفنم را بیاورید

رخت رهایی از بدنم را بیاورید

 

روحم میان این قفس تنگ خسته است

ازعرش نور پیرهنم را بیاورید

 

گرد و خاک

 

در دلمآتشی از داغ تو بر پا شده است

بیشتراز سر ِ شب زخم سرت وا شده است

 

لختهخون بسته ببین چادر مادر امشب

قامتتسرخ شده قامت من تا شده است

 

خسته ام

 

خسته ام از مردم بی بند و بار ایندیار

گشته نامردی فقط واللهه کار این دیار

مردم کوفه همه راضی به مرگ من شدند

من بمیرم می رسد گویا بهار این دیار

فرق پاره ی حیدر

 

همینکه خون ز سر مرتضی برون میزد

دل شکسته ی زینب ز جا برون می زد

همینکه حضرت حیدر به هر طرف می رفت

ز فرق پاره ی حیدر هوا برون می زد

محراب ناله

 

میان قبلۀ محراب ناله ها کردم

به هرقنوت برای همه دعا کردم

برای اینکه به وصل حبیبه ام برسم

به قلبسوخته هر شب خدا خدا کردم

ماهِ شکسته …

دیگر علی ز بستر خود پا نمی شود

زخمِ سرِ شکسته مداوا نمی شود

دربی که تا کنون به کسی “نه” نگفته بود

این چند روز روی کسی وا نمی شود

فرق شکسته

 

صورت خیس خودش را طرف چاه گرفت

آسمان تیره شد از بسکه دل ماهگرفت

 

بر سر سفره کمی درد دل خود را گفت

یک نفس گفت ؛ ولی آینه را آه گرفت

 

تعبیر خواب

 

رحمی کن ای پدر تو بر این اضطراب ها

آتش مزن به جانم با این شتاب ها

از وقتی آمدی دل من شور می زند

آرام باش خاطر ما دل کباب ها

موعد دیدار

 

دیشب که میهمان به سرایم قدم گذاشت

از سفره غیر نان و نمک هیچ بر نداشت

از خانه ام که رفت دلم تاب و تب گرفت

می رفت و همچو این دل من ماه شب گرفت

علی را کشتند

تا که از تیغ شرر بار علی را کشتند

هاتفی زد به فلک جار علی را کشتند

لرزه بر پیکر ارکان هدایت افتاد

ناله زد گنبد دوار علی را کشتند

دکمه بازگشت به بالا