اشعار محرم

با غربت و غم شهر کوفه همنشین است

با غربت و غم شهر کوفه همنشین است
حال و هوای غصه اینجا بس عجین است
بیعت شکستن عادت دستان اینجاست
هر روز اینجا یک امیرالمومنین است

از بچه هات هیچ کسی کم نمی‌ شود

از بچه هات هیچ کسی کم نمی‌ شود
باشد بخواب, بدتر از این غم نمی‌ شود
باید چه کرد در وسط این حرامیان
با دست بسته مقنعه محکم نمی‌ شود

حالا که وقت کربلای من گرفته

حالا که وقت کربلای من گرفته
این کوچه ها را گریه های من گرفته

میخواستم تا که فدایی تو باشم
خوشحالم از اینکه دعای من گرفته

کوفه جای تو نیست آقاجان

کوفه جای تو نیست آقاجان
بخدا که رواست برگردی
جان زهرا تو را قسم بدهم
میکنم التماس برگردی

 

هوای بال و پرم میل کربلا دارد

هوای بال و پرم میل کربلا دارد
دویدنم عقب ناقه ماجرا دارد

دلیل اشک مرا اهل اشک میفهمد
نمیشود بنویسم قلم حیا دارد

شعر شهادت حضرت عباس (ع)

گر به سوی تو بیایم حرمم را چه کنم؟
گر برِ خیمه بمانم صنمم را چه کنم؟
از غمت شوکه شدم, ساکتم و مبهوتم
مانده ام بعد دمم باز دمم را چه کنم؟

شعر روضه حضرت علی اصغر (ع)

شهید کربلا باب الحوائج
کرم کن بر گدا باب الحوائج
دلیل آن تو بودی گر که ارباب
شده خون خدا,باب الحوائج

تمام می شود…

دارد تمام می شود آقا عزای تو

کم گریه کرده ایم محرم برای تو 

دارد چه زود سفره تو جمع می شود

تازه نشسته ایم بخوریم از غذای تو 

خزان

باغ سر سبز تو را خشک و خزانی کردند

نا کسانی که مرا خرد و کمانی کردند

پیکرت روی زمین بود و همه خندیدند

بعد از آن بر بدنت اسب دوانی کردند

هر چند به یاران

هر چند به یاران نرسیدم که بمیرم

دیدار تو می داد امیدم که بمیرم

دیدم که نفس می زنی و هیچ کست نیست

من یک نفس این راه دویدم که بمیرم

زنده هستم به امیدی که بیایی بابا

زنده هستم به امیدی که بیایی بابا

باز هم مرغ دلم گشته هوایی بابا

ذکر هر روز و شبم گشته کجایی بابا

شام یا کوفه و یا کرب و بلایی بابا

 

از راه دور نوکر خود را صدا بکن

از راه دور نوکر خود را صدا بکن

قدری به این سفیر خودت اعتنا بکن

تنها…شکسته…خسته و شرمنده ام حسین

مسلم غریب گشته برایش دعا بکن

دکمه بازگشت به بالا