شعر عيد مبعث

یا نبی الله

مرا امشب رها کرده است بر بال دعا احمد
که اینگونه شده ذکرم میان ربنا احمد

به دور سجده هایش کعبه می گردد نمی دانم
چه دیده از خدای خود در این غار حرا احمد

خدا را در صفات اعظم خود دیده یک چله
تجلی میکند من بعد، از ذات خدا احمد

چهل سال است جبریل امین در پشت درمانده
تکلم می کند حالا میان طور با احمد

نباید گفت نور و فوق کل نور جایی که
ندارد در میان آسمان هم ردپا احمد

نمی خوانیم احمد را بدون ذکر یا الله
نمی گوییم بسم الله را بی اذن یا احمد

صدا از عالم بالاست از حیدر الی حیدر
نمی بینیم در افلاک جز احمد الی احمد

نمی دانم به معشوقش کنم تشبیه یا عاشق
علی وقتی که می گوید به سلمان، کُلُّنا احمد

نمی خوابد کسی در جای احمد جز علی یعنی
ندارد جانشینی بعد خود جز مرتضی احمد

شدم در قاب قوسین چهار ابرو چه سردرگم
نفهمیدم کجای شعر علی بود و کجا احمد

برای دیدن شان نزول فاطمه بوده
تنزل کرده در دنیا اگر از ابتدا احمد

اذان سر می دهند از عرش، با نام علی اکبر
تجلی می کند هربار در کرببلا احمد

بُرش دادند شاید خرد گردد آینه اما…
فقط تکثیر می کردند از آیینه ها احمد

رضا دین پرور

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا