رضا دین پرور

روضهء جدّت

آقا شنیده ام همهء روضه هات را
در مجلس عزا غم و سوز صدات را

انگار بغض روضهء جدّت گرفته است
بعضی فرازهای دعای سمات را

واویلا

ته گودال خواهری افتاد
ای بمیرم که مادری افتاد

زنده زنده حسین را کشتند
به نفس های آخری افتاد

دل مضطرم

بغلم کن که دل مضطر من آشوب است
من اگر سر بدهم قبل تو حالم خوب است

بس کن اینقدر به پیراهن خود چاک نزن
صورت سوخته ات را به روی خاک نزن

سالار زینب(س)

با خدا در حرمت از چه نیایش نکنم
باز همنالهء من شو که فروکش نکنم
چقدر حرف تلمبار شده روی دلم
تو بگو میشود از چشم تو خواهش نکنم؟

بسوز ای دل بسوز از داستانم
غمی آتش زده بر روی جانم

امان از شر فامیل حسودم
امان از مکر قوم بد زبانم

علی اکبرم

چشم من گرچه شده تار حواسم به تو هست
دستپاچه شدم این بار حواسم به تو هست

هر طرف پرت شد اعضات و دل من هر جاست
پیش تو نیستم انگار حواسم به تو هست

یا علی اصغر(ع)

جای گریه پسرم باز کنی لب خوب است
آنقدر گرم شده که نکنی تب خوب است

پیش مادر نشد آرام بگیری اما
بروی خواب کمی محضر زینب خوب است

یا رضیع الحسین

کسی که خم شده اما زمین نخورده منم
کسی که بعد علی اکبرش نمرده منم

ولی رباب مرا می کشد علی اصغر
صدای آب مرا می کشد علی اصغر

یا زینب(س)

زینبم! جلوهء ذات تو حسین
متحیّر ز صفات تو حسین
عاشق صوم و صلات تو حسین
آشنا با جملات تو حسین

بابای من

انداخته روی سر من جا گُلِ سر
از روسری گفتم برایت یا گُلِ سر

روزی سرت را طبل ها می بُرد اما
می برد دشمن از تمام ما گُلِ سر

بیا برگردیم

پس می زنم غبار هوا را که بنگرم
دارد چه ها می آید از امروز بر سرم

وقتی که پشت هم علی از خواب می پرد
حس می کنم که بسته شده هر دو تا پرم

عزیزم حسین

سبو غیر کوثر ندارد حسین
از این گریه بهتر ندارد حسین

خجالت نکش منتّش را بکش
شکایت ز نوکر ندارد حسین

دکمه بازگشت به بالا