شعر ولادت حضرت زينب (س)

یا زینب(س)

کار اشک است اگر از مژه ها افتادن
کار عشق است به پای تو زپا افتادن

دست تقدیر، مرا سوی نگاهت انداخت
پس مهم است همین حرف…کجا افتادن

می شود عکس‌ تو تکثیر، در آن دل که شکست
می کند خُرد اگر آینه را افتادن

از انا الحق شده معلوم چه حالی دارد
به هواداری تو، سر به هوا افتادن

میشود مثل غباری سر راهت برخاست
میشود رفت به معراج تو با افتادن

می برد آخر رویای تعبد ما را
با دو زانو به قدمهای شما افتادن

تا نخ چادر تو می برد از فرش به عرش
چه نیازی به طلا دست گدا افتادن

چرخ این چرخ به امید خودت می چرخد
پس بعید است بیفتد به صدا افتادن

با صدای تو شنیدیم در افلاک؛ “حسین”
وقت تسبیح شد و یاد خدا افتادن

کاشکی هرچه اگر هست به جانم برسد
-دور از جان تو؛ در هول و ولا افتادن-

بر بلندی ..ته گودال..میان آتش..
آه بر سر زدم از این دوسه جا افتادن

دست عباس مگر سایه ی چشم تو نبود
راغبت کرده چه دستی به جدا افتادن

گذرم خورده به جایی که نباید زینب
از به نی رفتن سر پیش تو… تا افتادن

مثل آوار بریزد سرشان دیواری
که بنا می شود از سنگ بنا افتادن

دیدن عکس ضریحی که ندارد زائر
بدتر است از سفر کرببلا افتادن

رضا دین پرور

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا